نتایج جستجو برای عبارت :

بوسیدن مهر و ضریح و طواف = شرک و کفر

نقل است که شیخ گفت: وقتی در بادیه می‌رفتم مجرد پیرزنی دیدم که می‌آمد. عصابه‌ای بر سر بسته و عصایی در دست گرفته. گفتم مگر از قافله باز مانده است! دست به جیب بردم و چیزی به وی دادم که: «ساختگی کن تا از مقصود بازنمانی.»
پیرزن انگشت تعجب در دندان گرفت و دست در هوا کرد و مشتی زر بگرفت و گفت: «تو از جیب می‌گیری؟ من از غیب می‌گیرم.»
این بگفت و ناپدید شد. من در حیرت آن می‌رفتم تا به عرفات رسیدم. چون به طواف گاه شدم، کعبه را دیدم گرد یکی طواف می‌کرد. آنجا
سوال:
آیا بوسیدن مهر و ضریح و .... و یا گذاشتن مهر در نماز یا طواف دور ضریح و اموری از این قبیل.... همانطور که وهابیت معتقد هستند، شرک محسوب می­شود؟
 
پاسخ:
در نگاه شیعه، اموری از این قبیل کفر و شرک محسوب نمی­شود، زیرا اشتباهی که در نظر شبهه کننده وجود دارد خلط بین مسجد و مسجود، معبد و معبود است. مُهر، مسجد (محل سجده) است نه مسجود تا بگوئیم پس این مسجود(مهر)، در کنار مسجود دیگر یعنی خداوند متعال قرار گرفت، پس شرک و کفر است. اگر این چنین بود هر اهل نما
بسم الله 
شکل هستی ، ساحتش شبیه یک دایره است . اصلش عرفا می گویند دایره الوجود ؛ توحید و معاد ، قوس نزول و صعود . می شود یک دایره . 
شکل این دایره در عالم مادی خیلی پیداست . یعنی وضعیت زمین در منظومه شمسی و کهکشان و کل عالم هم شبیه دایره است . 
حالا وقتی به دایره نگاه می کنیم چه می بینیم . یک مرکز و محیطش که گرد مرکز را گرفته . مثل طواف می ماند دیگر ، نه ؟ 
حالا به کل هستی نگاه کنید که ببینید چطور در یک طواف دائم است . از طواف گرد کعبه بگیر تا زمین دور خ
بسم الله 
شکل هستی ، ساحتش شبیه یک دایره است . اصلش عرفا می گویند دایره الوجود ؛ توحید و معاد ، قوس نزول و صعود . می شود یک دایره . 
شکل این دایره در عالم مادی خیلی پیداست . یعنی وضعیت زمین در منظومه شمسی و کهکشان و کل عالم هم شبیه دایره است . 
حالا وقتی به دایره نگاه می کنیم چه می بینیم . یک مرکز و محیطش که گرد مرکز را گرفته . مثل طواف می ماند دیگر ، نه ؟ 
حالا به کل هستی نگاه کنید که ببینید چطور در یک طواف دائم است . از طواف گرد کعبه بگیر تا زمین دور خ
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها
ما توی بچگی این ایام که می شد، از این سرودها میخواندیم:
دیدی از آن لحظه که از اردوی کفار ***تیر ستم آمد بر آن امت چو رگبار
از مکه می گویم سخن ***از مکر و کین اهرمن
می گویم از آل سعود*** و از کینه آل یهود
احرامیان را زد شرر*** آن دشمن ضد بشر
بس در خیابان شد شهید*** از مرد و زن های رشید
اندر طواف کوی عشق*** شد کعبه آن مینوی عشق
اندر طواف بیت حق*** شب شد سحر آمد فلق
چادر به چادر دشت خون***صحن خیابا
هشام بن حکم گوبد در مصرزندیقی بود که سخنانی از حضرت صادق ع باو رسید ه بود بمدینه تا با انحضرت مباحثه کند در انجا بحضرت بر نخورد باو گفتند بمکه    رفته است انجا امد ما با حضرت صادق ع  مشغول  طواف بودیم که بما رسبد نامش عبد الملک و کنیه اش او عبدالله  ابو عبدالله بود در حال طواف شانه اشرا بشانه امام صادق ع زد حضرت فرمود نامت چیست گفت نامم عبدالملک  بنده سلطان فرمود کنیه ات چیست گفت  کنیه ام ابو عبدالله پدر بنده خدا  حضرت فرمود این ملکی که بنده ا
هودیشب در خواب دیدم در هوا پرواز می کردم و به سوی آسمان بالا میرفتم. بسیار پرواز کردم تا به زیر قبه ای رسیدم که در سطح مقعر آن آینه بزرگی بود. خود را در آن مشاهده کردم. سپس پرواز کردم و آینه های بسیاری را به همان شکل توصیف  شده دیدم و در تمام آن ها خود را با تمام قامت می دیدم سپس پرواز کردم و بالا رفتم تا رسیدم به دیواری که در اطراف آن اسماء خداوند متعال نوشته شده بود در خواب متوجه شدم که این ابتدای وصول به مقام لاهوت است، به فضل خداوند منعم . من بر
امام صادق ع فرمود در انچه خدای عزوجل بداود وحی فرمود این بود که ای داود چنانکه نزدبکترین مردم بخدا متواضعانند ودور ترین مردم از خدا هم متکبرانند  ابو بصیر گوید در سال وفات امام صادق ع خدمت موسی بن جعفر ع رسیدم و عرض کردم قربانت چرا شما گوسفندی کشتید در صورتیکه فلانی شتر کشت فرمود ای ابا محمد همانا نوح ع در کشتی نشست و هرچه خدا خواهد در کشتی بود انسان و حیوان و متاع بسیاری بود و کشتی ماموریت داشت وگردخانه کعبه طواف  کرد همان طواف نسا بود ونوح 
از بایزید بسطامی نقل است که : 
مردی در راه پیش من آمد و گفت : 
کجا می روی ؟ 
گفتم : 
به حج می روم 
گفت : 
چه داری ؟ 
گفتم : 
دویست درهم دارم 
گفت : 
بیا و این دویست درهم را به من بده که صاحب عیالم و هفت بار گرد من در گرد که حج من این است . من نیز چنان کردم و باز گشتم .
- طواف به دور کعبه یعنی چه ؟ 
خداوند می خواهد که مردم را با دستور خود به طواف دور کعبه بیازماید .یعنی در آن ها حالت آمادگی روحی به اعتلائی را که ناشی از گرایش به خدا بوسیله انجام دستور خدا اس
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی
عبدالملک مروان خلیفه وجانشین پیامبر و حجاج والی و نماینده او بود که عبدالله بن عمر با پای حجاج بیعت کرد چون دسترسی به عبدالملک مروان نداشت و ترسید به مرگ جاهلیت از دنیا برود،
این حجاج که عبدالله بن عمر او را قبول داشت و پیروی از او را واجب می‌دانست و مخالف اورا کسی می‌دانست که به مرگ جاهلیت مرده است،میگفت مردم بجای طواف دور کعبه باید دور کاخ عبدالملک مروان طواف کنند،چرا پیامبر رحمت یک پست چی بیش
دو باره کسب ثواب هزار حج کردم                   طواف قبر تو یا ثامن الحجج کردم
ما حج که نرفته ایم اما کافی است                  یک مرتبه حج فقرا بنویسند
آقا به ملازمان بگو نامم را                              یک گوشه ی ایوان طلا بنویسند
ما شیعه که نه...ولی شما راضی شو             ما را زمحبان شما بنویسند
راضی نشوی که خادمان نامم را                   از دفتر نوکران جدا بنویسند
گفتم که پس از مردن من جای دعا               روی کفنم رضا....رضا....بنویسند
 
 
 
 
یحیی بن اَکثَم یکی از دشمنان خاندان رسالت و منکر مسأله امامت بود، بین او و امام جواد «علیه السلام» بارها بحث و مناظره پیش می‌آمد. ولی همیشه یحیی محکوم و مغلوب می‌شد؛
چنانکه خود وی به یکی از این مناظرات که دربردارنده علم غیب امام است اشاره کرده، می‌گوید :
روزی داخل مسجد مدینه شدم و قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله را طواف می‌کردم ، در آن میان محمد بن علیٍ الرضا علیه السلام را دیدم که مشغول طواف است. درباره مسائل مشکلی که در نظرم بود با
بی تو باحال پریشان و خرابم چه کنم
با دل سوخته و چشم پر ابم چه کنم
 
کعبه را دور ضریحت به طواف اوردی
من که دور از حرمت در تب و تابم چه کنم
 
هر چه خواندیم به جز عشق تو بی حاصل بود
نشود نام تو سر لوح کتابم چه کنم
 
روز محشر که عمل ها همه سنجیده شود
تو به دادم نرسی وقت حسابم چه کنم
 
گر چه از دور به چشم همه چون دریایم
بی تو و اشک غمت مثل سرابم چه کنم
 
بعد یک عمر که زیر علمت سینه زدم
چشم های تو اگر کرد جوابم چه کنم
 
به همه گفته ام ارباب مرا می خواهد
پیش مرد
گویند عارفی قصد حج کرد. 
فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ 
پدر گفت: به خانه خدایم.
پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ 
گفت: مناسب تو نیست. 
پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد.
هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ 
پدر گفت: خدا در آسمان است. 
پسر بیفتاد و بمرد! 
پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ 
از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو ب
بسم الله الرحمن الرحیم
در خانه امام حتی جای سوزن انداختن هم نبود.بحث داغ داغ بود.
امام یک طرف و بقیه در طرف دیگر.
در اوج بحث ها ناگهان بانگ اذان برخاست.
_وقت نماز است سوال هایتان باشد برای بعد از نماز.
مرد مسیحی اصرار کرد:
_نرو جواب هایم را گرفته ام تنها چند سوال کوچک مانده تا ایمان بیاورم.
امام اما با همان آرامش همیشگی به محراب نماز رفت و با خدای خود مشغول راز و نیاز شد.
مرد که این عقیده استوار را دید بی درنگ ایمان آورد و از مدافعان پروپاقرص اسلام
لزیارة أمیر المؤمنین(ع) فی موسم الأربعین طعم خاص. لا یعود بإمكان الزائر فی هذا الموسم أن یدخل الحرم الشریف كباقی الأیام، وقد لا یخلو له مكان لیقف أمام الضریح ویباشر زیارته كعادته، إلا أنّ ضجیج الناس واندفاعهم صوب قبر أمیر المؤمنین(ع) وتحمّسهم لاستلام الضریح ودویّ ندائهم: حیدر.. حیدر.. وهتافهم "لبیك یا علی" له وقع فی قلب الزائر. كأنهم یریدون أن ینتقموا من التاریخ وأهله إذ همّش أمیر المؤمنین(ع) وعزله عن مركز قیادة الأمة، فراح یعیش فی غربة ووحدة
شفای درد بی درمانمان باش
صفای عزم سرگردانمان باش
خدا ای شوق بی پایان هستی
صدای نظم بر ایمانمان باش
 
همی در دل خدایی هست با عزت
همی حاصل چرایی نیست با محنت
که محنت های امریکاست شیطانی
همی شر خو مرامی هست با خفت
 
 
خداوند شفای هر درد است،از بزرگترین درد ها نا آگاهی و تحویل گرفتن شرایط از تحمیل و مکر است.خداوند در قرآن با همه سخن می گوید:هدایت از گمراهی مشخص شده.قد تبین الرشد من الغی فقد استمسک بالعروۀ الوثقی.....
نا آگاهی سبب شده برخی شیعه را مته
شفای درد بی درمانمان باش
       صفای عزم سرگردانمان باش
خدا ای شوق بی پایان هستی
      صدای نظم بر ایمانمان باش
 
همی در دل خدایی هست با عزت
      همی حاصل چرایی نیست با محنت
که محنت های امریکاست شیطانی
      همی شر خو مرامی هست با خفت
 
 
خداوند شفای هر درد است،از بزرگترین درد ها نا آگاهی و تحویل گرفتن شرایط از تحمیل و مکر است.خداوند در قرآن با همه سخن می گوید:هدایت از گمراهی مشخص شده.قد تبین الرشد من الغی فقد استمسک بالعروۀ الوثقی.....
نا آگاه
خدا بعضی ماه‌ها را بیشتر دوست دارد؛ مثل ماه ذی‌الحجه؛ و
بعضی از عددها را؛ مثل عدد هفت؛ و بعضی از جاها را؛ مثل کعبه. خدا بعضی از قسمت‌های
کعبه را بیشتر دوست دارد. مثلا زیر ناودان طلا که حجر اسماعیل است دعاها زودتر
اجابت می‌شود؛ به ویژه به وقت باران. هیچ منظره‌ای در دنیا بهشتی‌تر از باران طواف
در ماه ذی‌الحجه نیست.زائران بعد از طواف هر طور شده خود را زیر ناودان طلا می‌رسانند
و دست‌ها را به حالتِ تسلیم بلند می‌کنند و دست بر پردة راز، بی حرف
آنروز که دیدم من سیمای ترادرراهعاشق شدم ومجنون ازعشق شدم آگاهمن مست نگاه تو، چشمم به طواف تودیدم چو سراپایت آنگاه کشیدم آهدرکوی تو گم گشتم دیوانه خم گشتمآنگه که نهادم من ازعشق قدم درراهتوبودی ومن اما مهجور زیکدیگرمن غمزده ازهجران دلداده وخاطرخواهازتونتوانم گفت افسانه افسونگردلداده شیدا و دلباخته ی ناگاهدرقلب توحس کردم غوغای شعف گونهوقتی که نگاه من باچشم توشدهمراهمجنون توام بنگر احساس وکلامم رایک بوسه بده من را بنمای سخن کوتاه
نقل از سفرنامه ابن بطوطه :
جلد اول صفحه ۱۷۶ : کُبَیش بن منصور بن جمّاز امیر مدینه بود که عمّ خود مُقبِل را کشت و می‌گفتند که با خون وی وضو ساخت. کُبَیش در سال 727 در شدت گرما با همراهان خود به صحرا رفت. روزی به هنگام ظهر که هوا خیلی گرم بود، همراهان کُبَیش زیر سایه‌ی درختان متفرق شده بودند. دو فرزند مُقبِل که منتظر فرصت بودند با جمعی از غلامان در حالی که فریادِ «یالَثاراتِ مُقبِل» می‌کشیدند بر آنان حمله ور گشتند و کُبَیش را کشته از خونش خوردند.
*
نقل از سفرنامه ابن بطوطه :
جلد اول صفحه ۱۷۶ : کُبَیش بن منصور بن جمّاز امیر مدینه بود که عمّ خود مُقبِل را کشت و می‌گفتند که با خون وی وضو ساخت. کُبَیش در سال 727 در شدت گرما با همراهان خود به صحرا رفت. روزی به هنگام ظهر که هوا خیلی گرم بود، همراهان کُبَیش زیر سایه‌ی درختان متفرق شده بودند. دو فرزند مُقبِل که منتظر فرصت بودند با جمعی از غلامان در حالی که فریادِ «یالَثاراتِ مُقبِل» می‌کشیدند بر آنان حمله ور گشتند و کُبَیش را کشته از خونش خوردند.
*
امشب ناخود آگاه دلم حج خواست
دلم می خواد برای یه بار هم شده سفر حج برم 
خانه حق را طواف کنم...
دور خانه خدا بچرخم... 
ای جانم اگه بشه...
 
آرزوی دومم عین همیشه شهادته
این برای اولین باره که دارم این آرزومو بیان می کنم... 
 
وآرزو سومم یه همسر هم کف خودم... یکی که یه زندگی آروم وعاشقانه بتونیم داشته باشیم... زندگی پر برکت و نگاه حق
 
پ. ن:امروز سالگرد شهادت حاج حسین خرازیه
شاید به همین دلیل دلم حج می خواد... داشتم فکر می کردم که واقعا ایشون حج رفته یا لفظا
درس چهارم (فرزدق)⭐⭐
فرزدق از شاعران دوره اموی است.در منطقه ای از کویت ۲۳ سال بعد از هجرت به دنیا آمد و زندگی کرد در بصره.در روزی از روز ها پدرش او را به نزد امیرالمونین علی (ع) آورد پس پرسید اما از او درباره فرزندش پس گفت این پسر من است نزدیک است که شاعر بزرگی شود پس گفت امام به پدرش ای رفیق پسر , به او قرآن یاد بده.پس یاد داد به او قرآن به سوی خلفای بنی امیه به شام رفت و ستود آنهارا و جوایزشان را به دست آورد. 
فرزدق دوستدار اهل بیت بود و می پوشاند د
سفارش امام کاظم علیه السلام به علی بن ابی حمزه  مردی بنام علی بن ابی حمزه می گوید: خدمت امام کاظم علیه السلام  رسیدم. به محض اینکه وارد شدم، به من فرمود: فردا کسی را ملاقات می کنی که از اهل مغرب است و سوالاتی راجع به عقاید و احکام دارد. با او خوش برخورد باش و اگر خواست با من ملاقات کند، او را نزد من بیاور. گفتم: مولای من، نشانی بدهید تا او را بشناسم. فرمود: مردی قد بلند و درشت اندام است و اسمش هم یعقوب است. علی بن ابی حمزه می گوید: روز بعد مشغول طواف
مرا التیام گردی میم حدقه شده بر پهنه ی عریض سینه ات شوقی طویل در
انداختن زنجیر دست پشت قامتت درون گودی، بالای تپه ی یله شده بر پهنه ی
مکان، نظاره گر طواف چشمهایم بر ظرافت طبع وجودی است که مرا علاقه‌مند به
همچون تویی کرده است که فقط پای رفتن داری. تنِ لش خسته ِنرسیده به قامت
آرزوهایم درون ترقوه ی نحیف ات لانه کرده و من هم گردن نهاده بر لبه ی سقوط
آزاد اندامت، ساختمان این هندسه را امیدوارانه خواهانم.


- تو به من پا هم ندادی ولی من دلمو بهت دادم
بسیار کسانی بودند که در زمان جوانی همین که وارد مرحله‌ی دوم زندگی(ازدواج) شدند، به قول شریعتی مسئولیت فکری و اجتماعی خود را فراموش کردند و زندگی شخصی خانوادگی‌شان را کعبه ساختند و بر گردش، شب و روز و همه‌ی عمر در طواف‌اند و خودشان را و خانواده‌ی انسان را که عبارت بود از پدر، مادر، خواهر، برادر، زن و دو سه بچه، محور گرفته و در پیرامونش عمر را به چرخیدن و دور زدن می‌گذرانند؛ مثل صفر! ولی برادر جان! بدان که مسئولیت فکری پیشکش من و تو، ولی مسئو
۲۶۵۴ - «مهدی جلالی» ضدانقلاب مقیم آمریکا، شبکه من‌وتو را «ماشینی برای پروپاگاندای پهلوی» نامید و اذعان کرد: “‌من‌وتو مستندهای تبلیغاتی و دروغین درباره شاه و رضاشاه می‌سازد. همه زحمات چندساله و پول کلان آنان، در بهترین حالت به یک بار طواف دور پاسارگاد و چند بار شعار «رضاشاه روحت شاد» منجر شده. من‌وتو یک رسانه ارتجاعی است. چیزی فراتر از موسیقی پاپ مبتذل و برنامه استیج در مغز گردانندگان آن نمی‌گنجد.”منبع: www.tiny.cc/mzdr113
دانلود فایل اصلی
پیشنهادهایی برای تولید نرم افزار:

طواف شمار با استفاده از GPS برای حجاج (980322)
بلندگوی کنفرانس با استفاده از گوشی (980322)
نرم افزارهایی مانند واکی تاکی برای ارتباط چند گوشی با هم وجود دارد اما لازم است هر کدام از گوشی ها بتوانند خروجی خود را روی بلندگوی بلوتوث مشترک پخش کنند و نیز گوشی های اندرویو IOS بتوانند بدون نیاز به خرید یا رجیستر شدن سریع دانلود کنند یا از طریق وای فای سالن جلسه دریافت نمایند
نرم افزاری برای کنترل صدای درون آسانسور  (980322)
ب
راهزنان دین !!!
ثقة الاسلام کلینی رضوان الله علیه روایت کرده است:
۳- علی بن إبراهیم، عن صالح بن السندی، عن جعفر بن بشیر، ومحمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد بن عیسى، عن ابن فضال جمیعا، عن أبی جمیلة، عن خالد بن عمار، عن سدیر قال: سمعت أبا جعفر علیه السلام وهو داخل وأنا خارج وأخذ بیدی، ثم استقبل البیت فقال: یا سدیر إنما أمر الناس أن یأتوا هذه الأحجار فیطوفوا بها ثم یأتونا فیعلمونا ولایتهم لنا وهو قول الله: " وإنی لغفار لمن تاب وآمن وعمل صالحا ثم اهتدى "
تمرین سوم:
۱_یَتَذَکّرُ:به یاد می آورد/۲_تعلیم:یاددادن/۳_جالس:همنشینی کرد/۴_اِنقِطاع:بریده شدن/۵_تَقَرَّب:نزدیک شو /۶_یَتقاعَدُ:بازنشسته می شود/۷_اِمتَنَع:خودداری کن/۸_استَخرَجَ:خارج کرد/۹_اِفتَعَل/۱۰_اِفتعَل.
تمرین چهارم:
۱_حاجیان چندین بار اطرف خانه خدا برای به جا آوردن واجبات دینی طواف میکنند.(یطوفونَ) 
۲_اگر پلیس سخت نمی گرفت روبه روی ورزشگاه ورزش ازدحام می شد.(الاِزدِحام)
۳_در حالی که راه میرفتم در میدان شهر تصادفی را دیدم.(بَینَما)
۴_برند
راهزنان دین!!!
ثقة الاسلام کلینی رضوان الله علیه روایت کرده است:
۳- علی بن إبراهیم، عن صالح بن السندی، عن جعفر بن بشیر، ومحمد بن یحیى، عن أحمد بن محمد بن عیسى، عن ابن فضال جمیعا، عن أبی جمیلة، عن خالد بن عمار، عن سدیر قال: سمعت أبا جعفر علیه السلام وهو داخل وأنا خارج وأخذ بیدی، ثم استقبل البیت فقال: یا سدیر إنما أمر الناس أن یأتوا هذه الأحجار فیطوفوا بها ثم یأتونا فیعلمونا ولایتهم لنا وهو قول الله: " وإنی لغفار لمن تاب وآمن وعمل صالحا ثم اهتدى " -
گویند عارفی قصد حج کرد. فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ پدر گفت: به خانه خدایم. پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ گفت: مناسب تو نیست. پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد. هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ پدر گفت: خدا در آسمان است. پسر بیفتاد و بمرد! پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو به زیارت خ
گویند عارفی قصد حج کرد. فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟ پدر گفت: به خانه خدایم. پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟ گفت: مناسب تو نیست. پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد. هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟ پدر گفت: خدا در آسمان است. پسر بیفتاد و بمرد! پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟ از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو به زیارت خ
شفای درد بی درمانمان باش
                                                          صفای عزم سرگردانمان باش
خدا ای شوق بی پایان هستی
                                                          صدای نظم بر ایمانمان باش
 
همی در دل خدایی هست با عزت
                                                         همی حاصل چرایی نیست با محنت
که محنت های امریکاست شیطانی
                                                         همی شر خو مرامی هست با خفت
 
 
خداوند شفای هر درد است،ا
در خیالم هنوز زنده ای؛ هنوز دوربین شکاری ات را به دست داری و در بیابان ها، برای گرگ ها کمین گرفته ای. صدای تیراندازی تو از پشت خاکریز های نبرد، در گوشم طنین انداخته. هنوز از قدم های گرم تو، خاک عراق و سوریه مثل تنور، داغ است. هنوز سرم را با آرامش خاطر به بالشت می گذارم و از حمله ی گراز ها هراسی ندارم؛ زیرا به خود می گویم: حاج قاسم، آن سوی مرز ها ایستاده و دارد دفاع می کند... . اما بعد، به خودم می‌آیم و از خواب بیدار می شوم. باز به خواب می روم و بعد، ب
من ازغم عشق تو وین  حال دگردارمعشق است وفراق تو من شوربه سردارمرفتی وبه هجرتو می سوزم ومی سازملیکن زفراق تواشکی به بصر دارمیکتا گهر نازم من دل به تو می بازمیک مرحمتی جانا چون دیده تردارممن درطلبت حیران گمگشته وسرگردانرفتی وبه راه تو من دیده به در دارمازغصه هجرانت پشتم زجفا خم شدضمنا تو بیا بنگر دستان به کمردارمشش گوشه شده قلبم ازغربت هجرانتای جان توبیا بنگر شش گوشه جگردارمروزم شب تاریک است ای مه تودرآ ازابرحالا که دراین ظلمت من میل سحردا
دوست عزیز سپاسگزارم که نگران ضرباتی ناشی از یک جا بند نشدنم هستی اما آگاه باش که باید گِرد توحید طواف کرد و طواف کجا و یک جا نشینی کجا؟
چه زیبا فرمود معدن حکمت که شرک از مورِ سیاهِ رونده بر سنگِ سیاه در شب سیاه مخفی تر است. اینجا که می نویسم بیم آن می رود مشرک شوم یا مشرک شوند. کسانی که به زعم خویش دل به تو بسته اند دل بستنی، اما دقیق که شوی خواهی دید تو فقط قابی هستی که نفس خویش را به تو آراسته اند و در قالب تو، سخت به خود دل باخته اند.
به تو نه، بل
 
امروز روز ولادت حضرت علی اکبره. روز جوان. ما هم که اکثرمون جوونیم پس مبارکمون...
من همیشه اینقد بی دین و ایمون نبودما. یه زمانی خدا و پیغمبرو قبول داشتم. مثلا همین ولادت حضرت علی اکبر رو سال ۸۶ من مدینه بودم. رفته بودم عمره! اون سال ولادت حضرت علی اکبر و نیمه شعبان شهریور ماه بود. ولادت رو مدینه بودم و نیمه شعبان روز اول ورودمون به مکه بود و ما هم مُحرِم. نیمه شعبان طواف کردم خونه ش رو. صفا و مروه رو رفتم و اومدم و سنگ سیاه رو بوسیدم. میگن اگه اولی
https://www.isna.ir/news/99022115243/%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%84%D8%A7%D9%81-%D8%AE%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D9%88-%D8%A8%D9%86%DB%8C-%D8%B5%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%D8%B1-%D8%AA%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D9%82%D8%A8%D8%B1-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%87
در اردیبهشت‌ ۱۳۲۹ و در دوره نخست‌وزیری رجبعلی منصور بود که بنا شد پیکر رضاشاه به ایران آورده شود و هواپیمای حامل جنازه رضاشاه قبل از آمدن به ایران، به‌ منظور طواف در مکه از قاهره به طرف جده پرواز کرد. سرانجام جنازه رضاشاه به‌وسیله هواپیما و سپس با قطار مخصوص به تهران حمل و با تشریفات رسمی به
ندارد راه بر مقصد چنانچه بار، کج باشدنشان از خشت کج دارد، اگر دیوار، کج باشدهزاران بار اندوه و فغان سودی نخواهد دادمسیر نوکر از ارباب اگر یک بار کج باشدشروع انحراف از راه مهدی ختم بر نار استشروع کج از آیینش، ادامه دار کج باشدیقینا ریسمانِ دستگیری از گنهکار استاگر که حلقه ای از گیسوی دلدار کج باشدطواف بی ولای فاطمه بر محور کفر استدقیقا مثل آن که سوزنِ پرگار کج باشدفدک را هم خلیفه چون خلافت غصبِ ناحق کردهمیشه دست نامردِ خیانتکار، کج باشدچه ش
ریتم: 4/4         گام: ‌‌‌#F
F#m          Bm          D               F#m
رو به تو سجده می کنم دری به کعبه باز نیست
E           Bm    Bm7               F#m
بس که طواف کردمت مرا به حج نیاز نیست
F#m          E           D          E
به هر طرف نظر کنم نماز من نماز نیست
F#m          Bm          D             F#m
مرا به بند می کشی از این رهاترم کنی
E       Bm    Bm7         F#m
زخم نمیزنی به من که مبتلاترم کنی
F#m          E           D          E
از همه توبه می کنم بلکه تو باورم کنی
E        Bm      Bm7     
تا مرا در گناه دید حسین(ع)زودتر از همه دوید حسین(ع)
 
باید از او فقط شنید خداباید از ما فقط شنید حسین(ع)
 
گل مردم به ما چه مربوط استگل ما را که آفرید حسین(ع)
 
در ازای دو قطره خون گلوشاز خدا خلق را خرید حسین(ع)
 
حج نرفتیم کربلا رفتیمکعبه را سمت ما کشید حسین(ع)
 
کعبه هم در طواف می گویدلک لبیک یا شهید حسین(ع)
 
آنقدر داد زد ته گودالتا به داد همه رسید حسین(ع)
 
نیزه‌ها هر کدام طعمی داشتهمه را یک به یک چشید حسین(ع)
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرئیل واژه بهتر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است
حمیدرضا برقعی
✨الحَمْدُ لِلَّ
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرئیل واژه بهتر نداشته است
این شعر استعاره ندارد برای او
تقصیر من که نیست برابر نداشته است
حمیدرضا برقعی
✨الحَمْدُ لِلَّ
شفای درد بی درمانمان باش
                                                          صفای عزم سرگردانمان باش
خدا ای شوق بی پایان هستی
                                                          صدای نظم بر ایمانمان باش
 
همی در دل خدایی هست با عزت
                                                         همی حاصل چرایی نیست با محنت
که محنت های امریکاست شیطانی
                                                         همی شر خو مرامی هست با خفت
 
 
خداوند شفای هر درد است،ا
تمام علماء اتفاق دارند بر اینکه حج سه نوع دارد: حج تمتع ، حج قران و حج افراد.[25]
حج تمتع
تمام علماء بر این هم اتفاق دارند که تمتع در ماه های حج انجام دهد و اول عمره و بعد حج را.
این وظیفه کسانی هستند که از شهر مکه 16 فرسنگ دور باشند و در موسم حج به میقات بیایند و نیّت عمره احرام می بندند و چون به وارد شوند فقط اعمال عمره را انجام می دهند آنگاه از احرام خارج می شود تا روز هشتم ذی الحجه که دوباره از مکه برای حج احرام می بندد و از آنجا به عرفات و مشعر و م
 
بارش لطف حق شده بی حد
ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک 
یک دعای مستجاب برای هر روزه‌‌دار هنگام افطار
 
امام حسن مجتبی علیه السلام فرموده اند :
«أَنَّ لِکُلِّ صَائِمٍ عِنْدَ فُطُورِهِ دَعْوَةً مُسْتَجَابَةً فَإِذَا کَانَ أَوَّلُ لُقْمَةٍ فَقُلْ بِسْمِ اللهِ اللَّهُمَّ یَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ اغْفِرْ لِی»؛
 
هر روزه دار، هنگام افطارش، یک دعاى مستجاب دارد.
پس چون وقت اوّلین لقمه شد، بگو: «به نام خدا. اى گسترده آمرزش! مرا بیامر
بیست و چهار)
ابراهیم وار زندگی کن،و در عصر خویش،معمار کعبهء ایمان باش،قوم خویش را از
مرداب زندگی راکد و حیات مرده و آرام خواب و ذلت جور و ظلمت جهل،به حرکت
آر،جهت بخش،به حج خوان،به طواف آر.
بیست و پنج) طواف،انسان است،خودباختهء حقیقت؛و سعی،بشر است،خودساختهء واقعیت؛طواف،انسان متعال؛و سعی،انسان مقتدر.
بیست و شش)
و حج،جمع ضدین!حل تضادی که بشریت را در طول تاریخ گرفتار کرده
است:ماتریالیسم یا ایده آلیسم؟عقل یا اشراق؟دنیا یا آخرت؟برخورداری ی
محمدهادی ذوالفقاری که شهید شد نخستین خاطره منتشر شده درباره او شاید
همین جمله ای بود که از قول یکی از دوستانش نقل شد. او به رفیقش که طراح بود به
شوخی گفت: من زشتم و بعد از شهادتم کسی برای من طرح و پوستر نمی زند!

همین حرف او باعث شد که دوستش بعد از شهادت هادی تصاویر او را در طرح
هایی زیبا در صفحات مجازی منتشر کند.

نوروز امسال رفته بودیم بهشت زهرا سلام الله علیها. به پسرم که هنوز
هفت سالش نشده گفتم: بگرد ببین هر کدام از شهدا که تصویرش قشنگ تر است را
امروز تنها بودم.هیچ اسنرسی نداشتم.
گفتم خوبه بشینم چیزهایی را از آنها لذت می برم،بنویسم.
نشستم فکر کردم و فکر کردم.....
۱- از با دوستانم بودن لذت می برم....
۲-از با فرزندانم بودن لذت می برم.....
۳-از با همسرم بودن لذت می برم.....
۴_از با پدر و مادرم بودن لذت می برم....
۵- از با خواهرم بودن....
۶-با برادرم بودن....
۷-با خواهرزاده هام بودن....
۸-با پدر و مادر شوهرم بودن....
۹-با خواهرشوهرهایم بودن....
۱۰-با بچه های خواهرشوهر ها بودن....
۱۱-با برادرشور و جاری بودن....
۱۲-در
خطری که حوزه های علمیه جهادی را تهدید می کند!
یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ‏؛خداوند کسانى را که ایمان آورده‏ اند و کسانى را که علم به آنان داده شده درجات عظیمى مى‏بخشد.(قرآن کریم)همانگونه که از نام حوزه های علمیه بر می آید؛مهم ترین مقوله و مولفه هویتی آن علم می باشد.حوزه علمیه یعنی محل علم اعم از تعلیم و تعلم و تحقیق و ... .قطعا مهم ترین شاخصه حوزه انقلابی و جهادی داشتن روحیه انقلابی و ج
____________________________________________
پس شاخه های یاس و مریم فرق دارند؟
آری اگر بسیار اگر کم فرق دارند
 
شادم تصور می کنی وقتی ندانی
لبخند های شادی و غم فرق دارند
 
برعکس می گردم طواف خانه ات را
دیوانه ها آدم به آدم فرق دارند
 
من با یقین کافر،جهان با شک مسلمان
با این حساب اهل جهنم فرق دارند
 
بر من به چشم کشته عشقت نظر کن
پروانه های مرده با هم فرق دارند
 
گریه های امپراطور،فاضل نظری
____________________________________________
ادامه مطلب
ارضا می‌شدی و به ارضا می‌رساندی‌ام. لب‌هایم در طواف بوسه به دور پاهایت، آن پاهای سفیدت. لب‌هایت که بوسیدن نمی‌دانستند اما به هنگام بوسیدن به الهه‌ی بوسه می‌ماندند. آبشار موهای سیاهت که روان می‌شدند بر روی کپل‌هایت و منی که جز سجده در برابر زانویت چه کاری می‌توانستم کرد؟ ناله‌های شهوتناک آمیخته به درد تو که فضای اتاق را پر می‌کرد و انگار، تمام اجزا و اشیای اتاق در مشاهده‌ی تو و تنها منی که توانایی لمس تو را داشتم. دستانم، آلوده‌ی خی
پیشنهادهایی برای تولید نرم افزار:
1- طواف شمار با استفاده از GPS برای حجاج (980322)2- بلندگوی کنفرانس با استفاده از گوشی (980322)نرم افزارهایی مانند واکی تاکی برای ارتباط چند گوشی با هم وجود دارد اما لازم است هر کدام از گوشی ها بتوانند خروجی خود را روی بلندگوی بلوتوث مشترک پخش کنند و نیز گوشی های اندرویو IOS بتوانند بدون نیاز به خرید یا رجیستر شدن سریع دانلود کنند یا از طریق وای فای سالن جلسه دریافت نمایند3- نرم افزاری برای کنترل صدای درون آسانسور  (98032
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه دوم ۹۸
ندارد راه بر مقصد چنانچه بار، کج باشدنشان از خشت کج دارد، اگر دیوار، کج باشدهزاران بار اندوه و فغان سودی نخواهد دادمسیر نوکر از ارباب اگر یک بار کج باشدشروع انحراف از راه مهدی ختم بر نار استشروع کج از آیینش، ادامه دار کج باشدیقینا ریسمانِ دستگیری از گنهکار استاگر که حلقه ای از گیسوی دلدار کج باشدطواف بی ولای فاطمه بر محور کفر استدقیقا مثل آن که سوزنِ پرگار کج باشدفدک را هم خلیفه چون خل
شفای درد بی درمانمان باش
                                                          صفای عزم سرگردانمان باش
خدا ای شوق بی پایان هستی
                                                          صدای نظم بر ایمانمان باش
 
همی در دل خدایی هست با عزت
                                                         همی حاصل چرایی نیست با محنت
که محنت های امریکاست شیطانی
                                                         همی شر خو مرامی هست با خفت
 
 
خداوند شفای هر درد است،ا
سرداری و بیات به او گفته بودند اگر در هزاره ی فردوسی برای شاه ایران شعر بگوید؛ به خانه ی خدا می رود و گرنه بر می گردد به محبس. اگر پایش می لغزید. اگر دلش را به سنگِ سخت می داد و می شد یکی از بادمجان های دور قاب... با خود می گفت و می رفت. مگه این راه سخت را هزار بار ... هزار کرور آدم مثل او نرفته بودند. یک بار شعر بگو؛ هزار بار در خانه ی خدا طواف کن. مگر شعر صنعت نیست؛ مردِ صنعت کار کهن! صنعت شعر، کار اوست. مگر سنگ تراش سنگ را نمی تراشد. یکی می شود سَنگ و ست
احمد فرخی حاجی آباد, [۱۱.۰۸.۱۹ ۲۳:۲۱]بنام خدا
عید قربان عید بندگی خداست , قربانی شدن و قربانی کردن استعاره ای است نمادین .
سربریدن نفس بود نه گوسفند و سالها گوسفندان را سر بردیم و در اطاعت از نفس گوسفند ماندیم .  
و سر بریده شدیم تا حاجیان از سر نفس بگذرند و بر سر بریدن گوسفندان شادمان باشند .  
حاجیا برو طواف کعبه دل کن که کعبه خود سنگ است                           که این خلیل بنا نهاد و آن خدای خلیل  .                   
عید قربان بر تمامی جها
بیست و چهار) ابراهیم وار زندگی کن،و در عصر خویش،معمار کعبهء ایمان باش،قوم خویش را از مرداب زندگی راکد و حیات مرده و آرام خواب و ذلت جور و ظلمت جهل،به حرکت آر،جهت بخش،به حج خوان،به طواف آر.
بیست و پنج) طواف،انسان است،خودباختهء حقیقت؛و سعی،بشر است،خودساختهء واقعیت؛طواف،انسان متعال؛و سعی،انسان مقتدر.
بیست و شش) و حج،جمع ضدین!حل تضادی که بشریت را در طول تاریخ گرفتار کرده است:ماتریالیسم یا ایده آلیسم؟عقل یا اشراق؟دنیا یا آخرت؟برخورداری یا زه
#شعر_مهدوی

فرشتگان سما ائتلاف می کردند
به گرد بستر نرگس طواف می کردند
 
به زیر سایه ی محراب سبز گهواره
پیمبران خدا اعتکاف می کردند
 
و رودهای بهشتی به اشک شوق ظهور
زلال آبی خود را مضاف می کردند
 
تمام دوزخیان را ملائکه ز عذاب
به یمن خنده ی مهدی معاف می کردند
 
قمر رخان سماوات تیغ مژگان را
به محض دیدن پلکش غلاف می کردند
 
پری وشان به کنار ضریح چشمانش
به زشت بودن خود اعتراف می کردند
 
مقربان الهی برای دیدن او
خریدهای کلان کلاف می کردند
 
چقدر مردم
این هنر نیست که هی طهارت و نجاست و طواف و... را بگوییم، هزار بار این‌ها را گفتیم باز برای هزار و یکمین بار هم این‌ها را می‌گوییم. من شنیده‌ام در قم می‌خواهند 700- 800 تا رساله بدهند. به قول مطهری(ره) می‌گوید اجتهاد، تکرار حرف‌های مکرر نیست، جواب مسائل حل شده نیست، اجتهاد، یعنی جواب مسائل حل نشده. خب مسائل حل نشده را جواب بدهید. مسائل حل شده را که همه بلد هستند جواب بدهند!
 
 
بعد از چهل سال، درس خارج‌هایی که به جای این که حکومت دینی و جامعه و تمد
((به نام خداوند مهربان))
 
من در طواف عشقم ، حول وجود صیّاد
وای از تو و نگاهت! هر دم امان و فریاد!
 
جز نقش روی ماهت چیزی نمانده در یاد
وای از تو و نگاهت! هر دم امان و فریاد!
 
دار و ندار ِ دل را ، چشم ِ تو داده بر باد
وای از تو و نگاهت! هر دم امان و فریاد!
 
هرگز مباد ای عشق ، دل بی تو گردد آباد
وای از تو و نگاهت! هر دم امان و فریاد!
 
در سرزمین ِ احساس ، یاد تو کرده بیداد
وای از تو و نگاهت! هر دم امان و فریاد!
 
 

 
 
امیرالمومنین علیه السلام
 
 
مولای ما نمونه ی دیگر نداشته است
اعجاز خلقت است و برابر نداشته است
 
وقت طواف دور حرم فکر می کنم
این خانه بی دلیل ترک برنداشته است
 
دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی
آیینه ای برای پیمبر نداشته است
 
سوگند می خورم که نبی شهر علم بود
شهری که جز علی در دیگر نداشته است
 
طوری ز چارچوب در قلعه کنده است
انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است
 
یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود
یا جبرییل واژه ی بهتر نداشته است
 
چون روز روشن است که
نام خالق عشق
من پروانه ام و همانطور که از نامم پیداست از آتش پروا ندارم و هیچ ترسی به دل راه نمی دهم.
من پروانه ام و هر جا که شمعی و چراغی روشن بیابم به گِردش می چرخم و آن  قدر خویش تن را به نور و روشنایی اش میزنم تا بسوزم و جان دهم. شراره آتش هماره در وجودم شعله ور است و دیوانه وار به دورش طواف میکنم، بال و پرم میسوزد و جان می سپارم تا جاودانه شوم.
من پروانه ام و شیدا و خستگی ناپذیر به استقبال آتش میروم و این چنین رسم عاشقی را پاس میدارم.
من پروانه
                                                          خواندن سوره قدر باعث برکت می شود((167)) .
بسم الله الرحمن الرحیم
الله قریش را بر قبائل دیگر به هفت چیز تفضیل داده 1. سید عالم را ایشان گردانید.2. نبوت را در میان
ایشان وضع کرد .3.ایشان را نگهبان کعبه ساخت.4.نصرت و سقایت ( جای آب دادن ) حاجیان را به
ایشان واگذارد .5. آنان را بر اصحاب فیل ظفر داد .6. سوره قریش رابه ایشان داد که دیگران را در آن
شریک نکرد
هرکه این سوره را بخواد حقتعالی اورا در روز
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ المعصومین عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ 
______________________________ مولای ما نمونه ی دیگر نداشته استاعجاز خلقت است و برابر نداشته استوقت طواف دور حرم فکر می کنماین خانه بی دلیل ترک بر نداشته است                               حمید رضا برقعی                                                        
 
    عید سعید غدیر خم بر عموم شعیان جهان مبارک باد
گَر به چُوگان کَفَش بخت رساند سَرِ مامی نَهد بر سَر ما دستِ فَلَک افسرِ مادر طواف حرم کعبهٔ کوی تو برفتهمچو مُرغِ کفِ بازیچه طفلان برِ ماگر نداری سَرِ آبادی دل های خرابکو کجا رفت و چه شد رَحم به‌ چشم تر مانالهٔ ما نَبُود از سِتَم بخت٘ نگونروی ما شد سیه از تیرگی اخترِ ماباشد از دوست عجب آنکه کند سِیر جهاننکند میلِ تماشای سرِ بسترِ ماسرِ کاری نَبُود هیچ به اَبنای زمانگر لبالب شود از دختر زَر ساغر ماخشک شد خشک ز بی آبی الطاف بُتاننَخل امّید دل
مدت هاست چیزی ننوشتم، حالا هم که گره از زبان قلم گشودم به موجب سخن از مفهومی ست که لحظه لحظه ی زندگیی و هستی مان در گرو آن است: خدا، پروردگار، خالق، باقی، حق.
به حق که سخن از جهان بی اشاره به خالق در ذهن زمینی نگنجد شاید شما دلیل های بسیار بیاورید برای نظم آفرینش و طبیعت و ... اما من تنها یک دلیل و حقیقت موجود می بینم و آن مفهوم خدا ست.
دانسته و ادراک من قطعا محدود است اما به استناد آنچه که می دانم خدا نور آسمان و زمین است، خدا همه چیز هست و یک مفهوم
نمی‌دانم کدام یک از این سال‌هایی که حج برگزار شده است خدا را به اشتباه قربانی کرده‌اند؟ این حجم از ناامیدی در تاریخ سابقه نداشته است. می‌گویند ناامیدی کار شیطان است اما به خاطر خدا بیایید زیر تابوت خدا را بگیرید. خدایی که خانه‌اش را ترک کرده و بازنگشته است، با حجمی از هوا تاخت زده شده. حجاج یکی یکی می‌آیند، دست می‌دهند و به کعبه‌ی پیرهن مشکی تسلیت می‌گویند. آذوقه‌ی مُهرهایی که بر آن خدا را سجده می‌کردند در جنگ‌های رمی جمرات تمام شده ا
بر چادر مشکی ات،نستعلیق می نویسم عشــق را
وقتی که این "احرام سیاه" را می پوشی و
 حج شکوهمند حیا را به جا می اوری
آنگاه طواف می کنند تو را صفوف فرشته ها و
 متبرک می کنند بال هایشان را به
تاروپود حریم آسمانی ات
تو...گمنام ترین "حاجیه" امروز زمان هستی
این لیلۀ قدر است که در حال شروع استماه است و درخشنده‌تر از صبح طلوع استدریاست و در شور قیام است و رکوع استآرامش طوفانی او عین خشوع استحوراست و سجاده‌اش از بال فرشته‌ستبا هر مَلَکی تحفه‌ای از باغ بهشت استیا فاطمه کیفَ اَصِفُ حُسنَ ثنائکتو قدری و روح همه حَلَّت بفنائکدر دست تو سررشتۀ تسبیح ملائکدر خانۀ تو گرم طواف‌اند یکایکآمد مَلَکی و خبر از عطر اذان دادگهوارۀ فرزند تو را باز تکان داد
ادامه مطلب
جناب عراقی در دیوان اشعارش،غزل معروفی به شرح زیر دارد؛ دوستانی که دستی در تفسیر شعر دارند؛ مصرع رنگی شده در متن غزل را تبیین کنند.
 

ز دو دیده خون فشانم، ز غمت شب جدایی
چه کنم؟ که هست اینها گل خیر آشنایی

همه شب نهاده‌ام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانهٔ گدایی

مژه‌ها و چشم یارم به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی ختایی

در گلستان چشمم ز چه رو همیشه باز است؟
به امید آنکه شاید تو به چشم من درآیی

سر برگ گل ندارم، به چه رو ر
1. هیچکی احمقانه‌تر از من زندگی نمیکنه. آدما یا یه چیزو میخوان یا نمیخوان. یا پیگیرش میشن یا نمیشن. نه اینکه صدتا انگیزه داشته باشن برا خواستنش و صدتا دلیل برا نخواستنش. دیگه برا «خودشون» شل‌کن سفت‌کن ندارن. هیچ‌چیزی آشغال‌تر از این نیست که تکلیفت با خودت روشن نباشه. هیچ‌چیزی بی‌صفاتر از این نیست که هر لحظه طبق یه تئوری جدید بین دوتا سراب نوسان کنی، طواف کنی، سعی کنی. حیف چشمه‌ای که با گریه برا تو جوشیده، اونم کنار خودت!
 
2. این روزا بیش از
پیشنهادهایی برای تولید نرم افزار:
1- طواف شمار با استفاده از GPS برای حجاج (980322)2- بلندگوی کنفرانس با استفاده از گوشی (980322)نرم افزارهایی مانند واکی تاکی برای ارتباط چند گوشی با هم وجود دارد اما لازم است هر کدام از گوشی ها بتوانند خروجی خود را روی بلندگوی بلوتوث مشترک پخش کنند و نیز گوشی های اندرویو IOS بتوانند بدون نیاز به خرید یا رجیستر شدن سریع دانلود کنند یا از طریق وای فای سالن جلسه دریافت نمایند3- نرم افزاری برای کنترل صدای درون آسانسور  (98032
بالاتر بودن فضیلت لعن از صلوات
علامه شیخ ابو الحسن نجفی رازی رضوان الله علیه می‌نویسد:
نقل من خط محمد بن الحسن الحر العاملی المجاور بالمشهد المقدس الرضوی ان أمیر المؤمنین كان یطوف بالكعبة فراى رجلا متعلقا باستار الكعبة وهو یصلی على محمد وآله ویسلم علیه ومر به ثانیا ولم یسلم علیه فقال یا أمیر المؤمنین لم لم تسلم علی هذه المرة فقال خفت ان اشغلك عن اللعن و هو افضل من السلام ورد السلام ومن الصلوة على محمد وآل محمد .
به خط شیخ حر عاملی رحمه الله
هفتمین شمس هدایت حضرت موسی(ع) سلامجان فدای مقدمت با عزت و با احترام
ای که هستی کشتی اسلام و دین را نا خدامژده ی میلاد تو شد نکهت باد صبا
باب حاجاتی و نامت ذکر الله الصمدمهر تو در سینه ی ما تا قیامت تا ابد
کاظمینت جلوه ی عرش خداوند کریمقبله گاه دل تو هستی از همان عهد قدیم
کعبه ی حاجات محرومان عالم نام توستراه حق را رفتن و گفتن ز حق پیغام توست
سیدی بال ملائک فرش راهت گشته استشیعه ی آل علی(ع) محو نگاهت گشته است
اشک شوق شیعیان شوید مسیرت را اگرسیدی،
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- فلسفه حج- درباره فلسفه حج بحثهای زیادی مطرح است وبرادران اهل سنت هم دربعضی موارد بحث های جالبی دارند وبه نظر حقیر  دربعضی موارد اشتباه میکنند—حج دوقسمت است از ابتدا تا عرفات ازمبدا تا انتها یک روش مثبت  را نشان میدهد که بعدا بحث خواهم که عرفات به منزله محشر است- بعد قسمت دوم است که وارد دنیا میشود نه وارد برزخ شود به سرزمین منی  اروزهای میرسد که توحید وشیطان باهم هستند این مرحله گذشت وارد دنیا ملکوتی
ورودیه
نشست دلهره در جان زینب کبریرسید قافله ی اهل بیت، کرب و بلا
 
عجیب رنگ غریبی به خود گرفت افلاکعجیب بوی جدایی می آید از این خاک
 
چقدر نزد خدا این زمان بها داردرقیه قصدِ نزول از کجاوه را دارد
 
ملائکه پرِ خود زیرِ پاش، باز کنید"وَ إن یَکاد بخوانید و در فراز کنید"
 
خدا کند که نیفتد به حالِ دشواریخدا نکرده نگیرد به چادرش خاری
 
به زیر سایه ی عباس و قاسم و اکبر...رباب آمده در خیمه با علی اصغر
 
علی که غنچه ی لبخند را نشان می دادعروس فاطمه، گهوا
ایام البیض چه روزی است؟ 


 
ایام البیض یا روزهای سپید
 

به
روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم هر ماه قمری ایام البیض ( روزهای سفید )
گفته می شود و به عقیده مسلمانان ایام البیض ماههای رجب،‌ شعبان و رمضان
دارای فضیلت بسیار است.
قدمت ایام البیض:شرح
و نزول برخی از آیات قرآن کریم دال بر این است که ایام البیض در ادیان
الهی سابقه دیرینه ای داشته و در اسلام استمرار یافته و احتمالا پاره ای از
احکام و شرایط آن تغییر کرده است.
خداوند در قرآن
السَّلامُ عَلَیْک َ یا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِکَةِ الْمُرَفْرِفینَ حَوْلَ قُبَّتِک َ ، الْحافّینَ بِتُرْبَتِک َ،الطّـآئِفینَ بِعَرْصَتِک َ ، الْوارِدینَ لِزِیارَتِک َ
سلام برتو اى مولاى من و برفرشتـگانى که بر گِـردِ بارگاه تو پَر مى کِشند ، و اطرافِ تُربتـت اجتماع کرده اند، و در آستانِ تو طواف مى کنند، و براى زیارت تو وارد مى شوند...
پ.ن:
أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر
أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَةِ الزّاکِیَةِ
أَل
البقرة : 125 «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى‏ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْعاکِفینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ»
و [یاد کنید] هنگامى که ما این خانه [کعبه‏] را براى همه مردم محل گردهمایى و جاى امن وامان قرار داد،و از مقام ابراهیم جایگاهى براى نماز انتخاب کنید. و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که: خانه‏ام را برا
اول ِ ابتدایِ آغاز استدرِ جنت برای او باز استدر مسیرش ملک به پرواز استهمه ی کارهاش اعجاز استوقت پیکار شیر میدان استاو که همبازی یتیمان است نقطه ی تحت باء بسم اللهشرف لااله الا اللهآسمان پیش قامتش کوتاهدر خیبر برای او پر کاهدشمن از پیش و پس اگر داردذوالفقار علی دو سر دارد دست و بازوی او نمک داردبه همه نیت کمک داردعشق ما ریشه در فدک داردبه ولایت هرآنکه شک داردبرود کعبه را طواف کندو نگاهی بر آن شکاف کند هر زمان فاطمه کنار علیستهر کجا هست،بخت
           
سفرنامه حج جلال آل احمد در سال 1343 با سبک نوشتاری خاص خودش.
اگر علاقه ای به خواندن سفرنامه دارید و دوست دارید از اوضاع مکه و حج پنجاه و چند سال پیش مختصری بدانید، گزینه مناسبی است؛ به خصوص اینکه کوتاه هم هست. 
 
من برای بار دوم بود که می خوندمش؛ حس می کردم سال ها پیش با سر به هوایی:دی خوندمش برای همین دوباره این کارو کردم. نه خیلی دوستش دارم و نه برعکسش ولی اطلاعات خوبی از اون دوران در خودش داره و این جالبش کرده.
_____________________________________________
نظر به اینکه حجاج از همه ی نقاط دنیای اسلام جمع می شوند و همه با هم طواف می کنند، با هم سعی می کنند، با هم در عرفات و مشعر وقوف می کنند، برای این اجتماع واحد نیز باید فایده هایی مترتب باشد. اولینِ آن همین امکان همدلی، گفتگو و شنیدن دردهای یکدیگر و دوستی مسلمان ها با یکدیگر است؛ سپس برای آن دردها و مشکلات، راه حل هایی پیدا کنند و در مرحله ی آخر با هم اندیشی نخبگان و برگزیدگان ملت ها درباره ی سرنوشت امت اسلامی تصمیم گیری کنند. این فواید اجتماعی فق
ما بچه که بودیم در بهشت زندگی می کردیم ما اصلا در بهشت به دنیا آمدیم ...
  وقتی یاد غذاهایی که می خوردیم می افتم می فهمم ما توی بهشت به دنیا اومدیم و بزرگ شدیم طعام آدم خیلی مهمه یادمه هر وعده غذا سرشار از عشق پدر و مادر بود بابا برای هر روز همون روز  خرید می کرد سبزی تازه گوشت تازه تخم مرغ تازه گوجه تازه چیده ریحون که از بازار روز می خرید و بازار روز واقعا بازار روز بودحتی اون  زن روستایی که سبزی می فروخت یا اونکه رب انار می فروخت یا ماهیگیری که چ
این لیلۀ قدر است که در حال شروع استماه است و درخشنده‌تر از صبح طلوع استدریاست و در شور قیام است و رکوع استآرامش طوفانی او عین خشوع استحوراست و سجاده‌اش از بال فرشته‌ستبا هر مَلَکی تحفه‌ای از باغ بهشت استیا فاطمه کیفَ اَصِفُ حُسنَ ثنائکتو قدری و روح همه حَلَّت بفنائکدر دست تو سررشتۀ تسبیح ملائکدر خانۀ تو گرم طواف‌اند یکایکآمد مَلَکی و خبر از عطر اذان دادگهوارۀ فرزند تو را باز تکان دادای آبروی مسجد و محراب و مناجات!مِهر تو شده مُهر قبولی
 
بسم الله الرحمن الرحیم 
بسم الله الکربلامقتل کربلاجایی که شقایق حبیب هادر نینوا میرقصند و خورشید کربلا فقط حی وموت را به تمسخر میکشدچه آشناست نواها میشنوی کهیعص ....یا فالق الابصار کجاست نوای کربلامن عصمت مریم را از قران شنیدماما آیا کسی گفته است که عیسی مریم و این بانو چشم شان به دنبال کدام خورشید هستان ها ستارگانی هستندکه به دور خورشید نینوا طواف میکنندآری آفتاب در حجاب زینب کبریهمان دخت حیدر فصیح وبلیغهمان دخت بانوی دو عالمهمان ن
«أَبُو عَلِیٍّ الْأَشْعَرِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی قَدْ أَرَدْتُ أَنْ أَطُوفَ عَنْکَ وَ عَنْ أَبِیکَ فَقِیلَ لِی إِنَّ الْأَوْصِیَاءَ لَا یُطَافُ عَنْهُمْ. فَقَالَ لِی: بَلْ طُفْ مَا أَمْکَنَکَ فَإِنَّهُ جَائِزٌ.ثُمَّ قُلْتُ لَهُ بَعْدَ ذَلِکَ بِثَلَاثِ سِنِینَ إِنِّی کُنْتُ اسْتَأْذَنْتُکَ فِی الطَّوَافِ عَنْ
 
نمازهای واجب و نافله نمازها
اقسام نمازها
* نمازهای واجب و مستحب
نمازهای واجب:
      نمازهای یومیه
      نماز طواف خانه‌ی خدا که پس از طواف خانه‌ی کعبه گزارده می‌شود.
      نماز آیات که در هنگام پدید آمدن خورشید و ماه گرفتگی و زلزله و امثال آنها خوانده می‌شود.
      نماز میت که بر مرده خوانده می‌شود.
      نماز قضای پدر و مادر که بر پسر بزرگتر واجب است.
      نمازی که به واسطه‌ی نذر و عهد و قسم یا به واسطه‌ی اجاره واجب شده است.
نمازهای مست
 
 عبارت است از :- ازدواج با محارم غیر از زن پدر، حلال مى باشد . (یعنى با حکم بر حرمت ازدواج با زن پدر، ازدواج با خواهر و دختر و عمه و خاله و دیگران حلال مى گردد! )- معاملات ربوى آزاد و حلال است.- تمام اشیاء حتى خون، سگ، خوک، بول و... پاک است.- حجاب زنان ملغى مى باشد.- دخالت در سیاست ممنوع مى باشد.در بررسى عقاید، احکام و تاریخ بهائیت به روشنى معلوم مى گردد که استعمار براساس برنامه و طرح از پیش تعیین شده اى، به مرور و در مراحل مختلف، به منسوخ اعلام نمودن
می‌خواستم که جانب میخانه رو کنمدست نیاز حلقه جام و سبو کنمدر ساحل نیاز نشینم امیدواردل را به شطّ باده دَمادم فرو کنموقتى که هست شوق تیمم ز خاک یاردیگر چرا ز چشمه زمزم وضو کنمبا من حدیث طعنه نا مردمان مگومن آبروى مى طلب آبرو کنمتیغ زبان به کار نمی‌‏آیدم دگرباشد به چشم خون شده‏‌ام گفتگو کنماز دست رفته دل به تمناى دلبرمساقى کمى تحمل من کن که مضطرمدست خمار جز به سوى خم نمی‌‏رودکشتى ز بحر جز به تلاطم نمی‌رودگر گُل اسیر پنجه باد خزان شوداز بل
متن وصیت نامه شهید هادی ذوالفقاری:

اینجانب محمدهادی ذوالفقاری وصیت می‌کنم
که من را در ایران دفن نکنند و اگر شد ببرند امام رضا علیه السلام طواف
بدهند و برگردانند و همینطور که در نجف و سامرا و کربلا و کاظمین طواف
بدهند و در وادی‌السلام دفن کنند و دوست دارم نزدیک امام باشد و تمام
مستحبات انجام شود و در داخل دور قبر من سیاهی بزنند و دستمال گریه مشکی و
غیره مثل تربت بگذارند داخل قبر من مثل حسینیه شود و اگر شد جایی که سرم
می‌خورد به سنگ لحد یک
خرید و فروش فیش حج چهارمحال و بختیاری
 
نمایندگی دفتر ایران حج با بیش از ۷ سال سابقه 
 
در استان چهارمحال و بختیاری فعالانه آماده ی خدمتگزاری در
امر خرید و فروش فیش حج با مناسبترین قیمت می باشد.
نمایندگی های ایران حج در استان چهارمحال و بختیاری:
شهرکرد، بروجن، لردگان، فارسان، اردل، کوهرنگ، کیار، بن، سامان، خانمیرزا
خریدار فیش حج تمتع و عمره بانک ملی و بانک ملت با بالاترین قیمت
فروش فیش حج عمره و تمتع با مناسبترین قیمت
لطفا جهت خرید و فروش فی
سلطنت جاوید

گفت ای گروه هرکه ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما

ناداده تن به خواری و ناکرده ترک سر
نتوان نهاد پا به خلوت سرای ما

تا دست و رو نشست به خون، می نیافت کس
راه طواف بر حرم کبریای ما

هم راز بزم ما نبود طالبان جاه
بیگانه باید از دو جهان آشنای ما

برگردد آن که با هوسِ کشور آمده
سرناورد به افسر شاهی گدای ما

ما را هوای سلطنت مُلْکِ دیگر است
کاین عرصه نیست در خور فرِّهُمای ما

یزدانِ ذوالجلال، به خلوت سرای قدس
آراسته است بزم ضیا
 
عاصی و محتاجِ ترّحم شدم راهیِ بیت‌الکرمِ قم شدم   رد شدم از وحشتِ دشتِ کویر رد شدم از تشنگیِ گرمسیر   کیست که این‌گونه جلا می‌دهد بوی غریبیِ رضا می‌دهد   پاره‌ای از بارگهِ شاه طوس! فاطمه ای خواهر «شمس‌الشّموس»!   عمّه‌ی مظلومه‌ی «صاحب زمان»! روشنیِ نیمه‌شبِ جمکران!   از سفر سختِ کویر آمدم شاعر و رنجور و فقیر آمدم   اذنِ زیارت بده بانو! به من رو به تو کردم، بنما رو به من   اذنِ نمازم بده، بانویِ آب! روضه‌ی معصومیت آفتاب!   «شیعه» به نام ت
 
عاصی و محتاجِ ترّحم شدم راهیِ بیت‌الکرمِ قم شدم   رد شدم از وحشتِ دشتِ کویر رد شدم از تشنگیِ گرمسیر   کیست که این‌گونه جلا می‌دهد بوی غریبیِ رضا می‌دهد   پاره‌ای از بارگهِ شاه طوس! فاطمه ای خواهر «شمس‌الشّموس»!   عمّه‌ی مظلومه‌ی «صاحب زمان»! روشنیِ نیمه‌شبِ جمکران!   از سفر سختِ کویر آمدم شاعر و رنجور و فقیر آمدم   اذنِ زیارت بده بانو! به من رو به تو کردم، بنما رو به من   اذنِ نمازم بده، بانویِ آب! روضه‌ی معصومیت آفتاب!   «شیعه» به نام ت
فانوس، در عطش شعله ای می سوخت، کبوتر، از چشم آسمان، افتاده بود، دریا، غرق در رخوت بود، زمین، خورشید را طواف نمی کرد، چهره ی باغ، چروکیده بود، جامه ی شب در دست و پای سپیده، می افتاد، سکوت، آخرین نفس های خود را از تنگی سینه اش، برون می داد؛ بوف ویرانگی، روی دیوار شب، شوم، می خواند؛ لب های خشک دهکده، تاول زده بود؛ وطن، با خود، بیگانه بود وخودی در وطن.
ناگهان از پشت حصار شب، نمای مردی پدیدار شد، مردی که اسرافیل شد در صور بیداری و امواج نگاهش، کویر
ایام البیض چه روزهایی است؟ 
 
 
 
ایام البیض یا روزهای سپید
 
به روزهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم هر ماه قمری ایام البیض ( روزهای سفید ) گفته می شود و به عقیده مسلمانان ایام البیض ماههای رجب،‌ شعبان و رمضان دارای فضیلت بسیار است.
قدمت ایام البیض:شرح و نزول برخی از آیات قرآن کریم دال بر این است که ایام البیض در ادیان الهی سابقه دیرینه ای داشته و در اسلام استمرار یافته و احتمالا پاره ای از احکام و شرایط آن تغییر کرده است.
خداوند در قرآن کریم می ف
 
فانوس، در عطش شعله ای می سوخت، کبوتر، از چشم آسمان، افتاده بود، دریا، غرق در رخوت بود، زمین، خورشید را طواف نمی کرد، چهره ی باغ، چروکیده بود، جامه ی شب در دست و پای سپیده، می افتاد، سکوت، آخرین نفس های خود را از تنگی سینه اش، برون می داد؛ بوف ویرانگی، روی دیوار شب، شوم، می خواند؛ لب های خشک دهکده، تاول زده بود؛ وطن، با خود، بیگانه بود وخودی در وطن.
ناگهان از پشت حصار شب، نمای مردی پدیدار شد، مردی که اسرافیل شد در صور بیداری و امواج نگاهش، کوی
 

مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
 اشکم احرام طواف حرمت می بندد
 بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشی
 عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار
 عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد
 از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز
 من که در آتش سودای تو آهی نزنم 
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم 
سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست 
 
دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
 گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
 طایر سدره اگر در طلبت طایر نیست 
مکنش عیب که بر نقد روان قادر نیست
 هر که را در طلبت همت ا
 

مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
 اشکم احرام طواف حرمت می بندد
 بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشی
 عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار
 عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد
 از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز
 من که در آتش سودای تو آهی نزنم 
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم 
سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست 
 
دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
 طایر سدره اگر در طلبت طایر نیست 
مکنش عیب که بر نقد روان قادر نیست
 هر که را در طلبت همت او
اللهم عجل لولیک الفرج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج تو خورشید،من زمین!این کسوف و خسوف بینمان را بردار...میخواهم این شب جمعه ای دورت بگردممن همان کلاغ آخرقصه ام که به خانه اش نرسید و توهمان(یکی بود)اول قصه هایی و در پاسخ سوال"خانه دوست کجاست؟"دل داد میزند کربلا و اشک خاک را گِل میکند...سلامی از کلاغ روسیاه به درمان تمام غصه هاالسلام علیک یااباعبدالله❤امشب شب جمعه عجب حال و هوایی دارد حرم...تمام فرشتگان دورت طواف میکنند،تمام انبیا اومدند به حرمت و ماد
پایان نامه حج از دیدگاه قرآن
پایان نامه حج از دیدگاه قرآن
مقدمه : شناخت صحیح مسائل حج به عنوان بخش عمده‌ای از آیات قرآنی، معارف، احکام و فقه اسلامی ضرورتی است که همواره مورد توجه مجامع مختلف قرار گرفته است و این خود فرصتی است که بیشتر به مسائل آن بپردازیم. بنابراین در قرآن هم سوره ای به این نام یعنی، حج وجود دارد و درچند سوره دیگر از قرآن به مسائل مربوط به آن پرداخته از جمله : بقره،آل عمران، ابراهیم و… همچنین نزدیک سیصد آیه در مورد حج و داست
با غ وصال اسم اعظم شاعر س. الف ساحل بیا به علم الحروف معانی شعری بسراییم شعری که جهان را زیر و تو را زبر بکند بیا خرق عادت بکنیم کوه را به جای دریا رنگی دگر بر بوم استاد چیره دست بکنیم رنگ آبی به زمین و رنگ سیاه به دریا بکنیم جای جنگل آرزوها دو گلدانی بگزاریم یکی گل همچو من پژمرده دارد در گلدان یکی همچون تو حسن یوسف به باغ دارد من در طواف گلدان بودم در باغ آرزوها تو من را ندیدی که بی آب و برگ شدم جامه های می آلود را با آب حیوان نتوان شد خضر را برای

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها